فاطمه(س) دختر پیامبر اسلام، و خدیجه کبری (س)، همسر امام علی (ع) و یکی از پنج تن آل عبا(اصحاب کساء) است. او نزد شیعیان دوازده امامی یکی از چهارده معصوم است و امام دوم و سوم شیعیان از فرزندان اویند. فاطمه، تنها زن همراه پیامبر(ص) در روز مباهله با نصارای نجران بود.
وی با ابوبکر بیعت نکرد و قاطعانه در مقابل او ایستاد. او در جریان غصب فدک و دفاع از خلافت امام علی (ع) خطبهای خوانده که به فدکیه معروف است. فاطمه(س) اندکی پس از رحلت پیامبر(ص)، در روز سوم جمادی الثانی سال ۱۱ق. در مدینه درگذشت و شبانه و مخفیانه دفن شد.
فاطمه (س) در شمار زنان بلیغ عرب است. ابن طیفور (متوفای ۲۸۰ق.) خطبههای وی را در کتاب بلاغات النساء نقل کرده است. خطبه وی راجع به فدک را خاندان ابوطالب به فرزندان خویش تعلیم میدادهاند.
پدر فاطمه(س) پیامبر اسلام (ص)، و مادرش خدیجه دختر خُوَیلد بن أسد بن عبد العُزّی بن قُصَی بن کلاب است.
فاطمه دارای چندین لقب است: زهرا، صدیقه، طاهره، راضیه، مرضیه، مبارکه، بتول و.... از این جمله لقب زهرا از شهرت بیشتری برخوردار است وگاه با نام او همراه میآید (فاطمه زهرا) و یا به صورت ترکیب عربی (فاطمة الزهراء). زهرا که در تداول بیشتر بجای نام او بکار میرود در لغت، درخشنده، روشن و مرادفهایی از این گونه معنی میدهد.
فاطمه(س) دارای چند کنیه است که معروفترین آنها ام ابیها، ام الائمه، ام الحسن، ام الحسین و ام المحسن میباشد.
فاطمه دختر پیامبر، از تولد تا زمان هجرت به مدینه (سال ۱۳ بعثت) در مکه زندگی کرده است.
در منابع شیعه و اهل سنت در مورد چگونگی انعقاد نطفه فاطمه روایاتی وجود دارد، که قائل هستند رسول خدا به دستور خدا چهل شب از خدیجه کناره گرفت و پس از ۴۰ روز عبادت و روزهداری و سپس با رفتن به معراج و خوردن از طعام یا میوه بهشتی، نزد خدیجه آمد و نور فاطمه در وجود خدیجه قرار گرفت.
مکان تولد فاطمه، مکه و در خانه پیامبر (ص) بوده است. اما درباره تاریخ ولادتش در منابع شیعه و سنی، اختلاف نظر وجود دارد. اهل سنت ولادت وی را پنج سال پیش از بعثت رسول خدا (ص) و در سال تجدید بنای کعبه نوشتهاند. اما کلینی در کافی میگوید: ولادت فاطمه پنج سال پس از بعثت روی داد. یعقوبی مینویسد: سن فاطمه در هنگام وفات (شهادت) 23 سال بود. بنابراین، ولادت او باید در سال بعثت رسول خدا(ص) بوده باشد. این قول مطابق نظر شیخ طوسی است که سن فاطمه را هنگام ازدواج با علی (پنج ماه پس از هجرت) ۱۳ سال میداند.
در تقویم شیعه روز ۲۰ جمادیالثانی روز ولادت زهرا(س) است. این روز را امام خمینی روز زن نامید و در تقویم ایرانیان به نام روز زن (همچنین روز مادر) ثبت شده است.
فاطمه(س )، در خانه پدرش رسول خدا (ص) و تحت تعلیم و تربیت دینی وی پرورش یافت. دوره کودکی او -که دوره نضج گرفتن اسلام و محدودیتهای ایجاد شده مشرکان بر مسلمانان است- دوره سراسر آزمایش و شکنجه برای مسلمانان است. در این دوره، محاصره اقتصادی و اجتماعی در درّه خشک و سوزان شعب ابی طالب بود که با گرسنگی و تشنگی و رنج همراه بود. مرگ عزیزان فاطمه(س) نیز در این دوره بود: مادرش خدیجه(س) و همچنین عموی پیامبر(ص) ابوطالب به عنوان اصلیترین حامی پیامبر(ص) در سال دهم (عام الحزن) رخ داد. در همین دوره بود که به دلیل حمایتهای فاطمه(س) از پدرش و دلجوییهایش از وی، پیامبر(ص) به وی لقب "ام ابیها" داد که نشان از مقام و منزلت وی نزد پیامبر(ص) دارد.
در همین دوره هجرت مسلمانان از مکه به یثرب (مدینة النبی) صورت گرفت که این هجرت بعدها مبدأ تاریخ مسلمانان گردید. پس از اینکه پیامبر(ص) به مدینه رفت، خانوادهاش نیز عازم آنجا شدند. بلاذری مینویسد: زید بن حارثه و ابو رافع مأمور همراهی فاطمه (س) و ام کلثوم بودند. اما ابن هشام نوشته است عباس بن عبدالمطلب مأمور بردن او بود.
در مقابل این سندها یعقوبی که او نیز از تاریخ نویسان طبقه اول است، مینویسد: علی بن ابی طالب(ع) او را به مدینه آورد. روایتهای شیعی نوشته یعقوبی را تایید میکنند. از جمله اینها شیخ طوسی است که در امالی آورده است پیامبر(ص) در قباء مانده بود و داخل مدینه نمیشد و میگفت داخل شهر نمیشوم تا اینکه پسر عمویم (یعنی علی بن ابی طالب(ع)) و دخترم بیایند. طبق نوشته وی علاوه بر فاطمه(س )، مادر امام علی یعنی فاطمه دختر اسد و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب (و به قولی ضباعة دختر زبیر) نیز با همراهی امام علی(ع) هجرت کردهاند.
در هر حال، هنگامی که زهرا و ام کلثوم با سرپرست خود سوار شدند و کاروان آماده حرکت بود، حُوَیرِث بن نُقَیذ، از دشمنان محمد(ص) که پیوسته بدگوی او بود نزد آنان میآید و شتر آنان را آسیبی میزند. شتر میرمد و فاطمه و ام کلثوم بر زمین میافتند. ابن هشام و دیگر مورخان از آسیبی که فاطمه(س) از این صدمه دیده است نامی نبرده اند، لکن پیداست که دختر پیغمبر از این حادثه بیرنج نمانده است.
فاطمه(س) خواستگاران زیادی داشته است و بسیاری از بزرگان و یاران پیامبر(ص)از جمله عمر، ابوبکر، عبدالرحمن بن عوف و... از فاطمه(س) خواستگاری کردند که پیامبر(ص) نپذیرفت. و در پاسخ آنان گفت: فاطمه خردسال است و چون علی(ع) او را از پیامبر(ص) خواستگاری کرد، پذیرفت. و به فاطمه فرمود: زوّجتکِ أقدم الاُمة اسلاماً، تو را به همسری اولین مسلمان درآوردم. همچنین گروهی از مهاجران، فاطمه(س) را از پیامبر(ص) خواستگاری کردند. و پیامبر(ص) فرمود: کار ازدواج دخترم فاطمه با خداست نه دیگری، اگر او بخواهد و صلاح بداند، چنان خواهد کرد و من در انتظار قضای الهی هستم (انی انتظربها القضاء).
ازدواج فاطمه(س) با علی(ع) در سال دوم هجری [در مدینه] صورت گرفت. کابین دختر پیغمبر ۴۰۰ درهم یا اندکی بیشتر و یا کمتر بود که امام علی (ع)، یکی از وسایلش را فروخت و این پول را به دست آورد. بهای آنرا نزد پیغمبر آوردند. رسول خدا بیآنکه آن را بشمارد، اندکی از پول را به بلال داد و گفت: با این پول برای دخترم بوی خوش بخر! سپس مانده را به ابوبکر داد و گفت: با این پول آنچه را دخترم بدان نیازمند است آماده ساز. عمار یاسر و چند تن از یاران خود را با ابوبکر همراه کرد تا با صوابدید او جهاز زهرا را آماده سازند. شیخ طوسی فهرست این وسایل را در کتاب امالی خود ذکر کرده است.
چند روزی که از عروسی گذشت، دوری فاطمه برای پیامبر دشوار مینمود چرا که فاطمه سالهایی در کنار او بوده و یاد خدیجه را برای او زنده نگاه میداشت، از این رو، به فکر افتاد عروس و داماد را در خانه خود جای دهد. به خاطر مشکلات تهیه یک خانه جدید تصمیم گرفت عروس و داماد را در حجره خود جای دهد. ولی این کار نیز به دلیل سکونت سوده و عایشه دشوار مینمود. یکی از صحابه به نام حارثة بن نعمان از این قضیه آگاه شد و یکی از خانههای خود را که به پیامبر نزدیک بود در اختیار ایشان قرار داد و فاطمه و علی به آنجا منتقل شدند.
دختر پیغمبر را از علی (ع) فرزندانی است. دو پسر به نامهای حسن و حسین (ع) و دو دختر به نام زینب و ام کلثوم. هیچ یک از نویسندگان سیره و مؤلفان تاریخ در وجود این چهار فرزند تردیدی ندارد. امام حسن (ع) در نیمه ماه رمضان سال ۳ هجری و امام حسین (ع) در شعبان سال ۴ متولد شده است.تذکره نویسان شیعه و گروهی از علمای سنت و جماعت فرزند پسر دیگری را برای دختر پیغمبر بنام مُحَسَّن نوشته اند. مصعب زبیری نویسنده کتاب نسب قریش که در ۲۳۶ق مرده از مُحَسَّن نامی نبرده است. اما بلاذری (متوفای ۲۷۹ق) مینویسد: فاطمه برای علی (ع)، حسن و حسین و مُحَسَّن را زاد. محسن در خردی در گذشت. و نیز مینویسد: چون مُحَسَّن متولد شد پیغمبر از فاطمه پرسید: او را چه نامیده اید؟ گفت: حَرب. فرمود: نام او مُحَسَّن است. علی بن احمد بن سعید اندلسی (۳۸۴-۴۵۶) مؤلف کتاب جمهرة انساب العرب نیز مینویسد: مُحَسَّن در خردسالی مرد.
شیخ مفید فرزندان علی (ع) را از فاطمه چنین میشمارد: حسن و حسین و زینب کبری و زینب صغری که کنیه او ام کلثوم است و در پایان این باب میافزاید: و از شیعیان گفتهاند که فاطمه پس از پیغمبر پسری را سقط کرد، هنگامی که او را در شکم داشت محسن نامید. طبری نوشته است: «گویند فاطمه را از علی پسری دیگر بنام مُحَسَّن بود که در خردی در گذشت.» در روایات شیعی و نیز بعض کتب اهل سنت آمده است که این فرزند بر اثر آسیبی که در روزهای پر گیر و دار پس از رحلت پیامبر(ص) بر دختر او وارد آمد سقط گردید.
به اعتقاد شیعیان فاطمه زهرا (س) تنها زن معصوم در بین بزرگان دین است. بنابراین رفتارهای او میتواند در بسیاری از رفتارها الگو قرار گیرد. فاطمه(س) در پوشاک و خوراک به حداقل قناعت میکرد و بر خود سخت میگرفت و کارهای خانه را نیز به عهده دیگری نمیگذاشت، از کشیدن آب تا روفتن خانه، دستاس کردن ذرت یا گندم، نگاهداری کودک، همه را خود به عهده میگرفت.گاه با یکدست دستاس میکرد و با دست دیگری طفلش را میخواباند.ابن سعد به سند خود از امام علی (ع) روایت کند: روزی که زهرا را به زنی گرفتم فرش ما پوست گوسفندی بود که شب بر آن میخوابیدیم و روز شتر آبکش خود را بر آن علف میخوراندیم و جز این شتر خدمتگزاری نداشتیم. علی به مردی از بنی سعد میگوید: میخواهی داستانی از خود و فاطمه را برای تو بگویم: فاطمه محبوبترین کس در دیده پدر خود بود. او در خانه من چندان با مشک آب کشید، که بند مشک در سینه وی جای گذاشت. و چندان دستاس کرد که کف دست او پینه بست. و چندان خانه را روفت که جامه اش رنگ خاک گرفت. فاطمه(س) در زندگی مشترک با علی(ع) کارهای داخل خانه و تهیه غذا و نان را به عهده گرفته بود و علی(ع) کارهای خارج از منزل و آوردن مواد سوختی و ضروریات زندگی را به عهده داشت.
در روایات آمده است که پیامبر(ص) به خانه فاطمه(س) و علی(ع) آمده و آنها را مورد محبت و ملاطفت بسیار قرار داد و از فاطمه(س) پرسید: شوهرت را چگونه یافتی؟ فاطمه(س) پاسخ داد: بهترین شوهر است.... سپس سفارش فاطمه(س) را به علی(ع) و سفارش علی(ع)را به فاطمه(س) کرد. علی(ع) فرمود: به خدا سوگند از آن روز به بعد تا فاطمه(س) زنده بود، کاری نکردم که او را به خشم آورد و بر هیچ کاری او را مجبور ننمودم، و او نیز هیچگاه مرا به خشم نیاورده و در هیچ کاری نافرمانی مرا نکرد و به راستی هر وقت به او نظر میکردم غم و اندوهم برطرف میشد.
پس از جنگ احد به زهرا خبرمیدهند که پدرش در جنگ آسیب دیده است؛ سنگی به چهره او رسیده و چهرهاش را خونین ساخته است. او با دستهای از زنان برمیخیزد؛ آب و خوردنی بر پشت خود برمیدارند، به رزمگاه میروند. زنان، مجروحان را آب میدهند و زخمهای آنها را میبندند و فاطمه جراحت پدر را شست و شو میدهد. خون بند نمیآید. پاره بوریائی را میسوزاند و خاکستر آن را بر زخم مینهد. تا جریان خون قطع شود. در این جنگ، حمزه عموی پیامبر(ص) و بیش از ۷۰ تن از مسلمانان شهید شدند. پس از این واقعه، طبق نوشته واقدی، فاطمه (ع) هر دو یا سه روز خود را به احد میرساند و بر مزار شهیدان میگریست و آنان را دعا میکرد.
بنابر نقل صحیح بخاری پس از اینکه ابوبکر به فاطمه(س) گفت که پیامبر(ص) گفته است که ما پیامبران ارث نمیگذاریم و آنچه از ما باقی میماند صدقه است، فاطمه خشمگین شد و از ابوبکر رویگردان شد و تا هنگام مرگ فاطمه نیز این رویگردانی ادامه داشت.
ابن قتیبه می نویسد: پس از اینکه فاطمه از آنها خشمگین شد، عمر و ابوبکر برای خشنود کردن وی به در خانه آمدند و اذن ورود خواستند اما فاطمه بدانها اذن نداد. از این رو آنها پیش امام علی(ع) رفتند و از او کمک خواستند و حضرت آنها را به خانه نزد فاطمه برد؛ اما فاطمه روی خود را به دیوار کرد و سلام آن دو را بی پاسخ گذاشت. ابوبکر سخنانی گفت و پس از آن فاطمه(س) از آنها پرسید: آیا اگر حدیثی از پیامبر(ص) را به شما بگویم آن را می دانید و بدان عمل می کنید؟ گفتند: بله. فاطمه فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم آیا شنیدید که رسول خدا می گوید: خشنودی فاطمه خشنودی من است، و خشم فاطمه خشم من است، پس هرکس فاطمه دخترم را دوست بدارد مرا دوست داشته است، و هرکس فاطمه را خشنود کند مرا خشنود کرده است، و هرکس فاطمه را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است؟ گفتند: بله این را از رسول خدا(ص) شنیدیم. فاطمه گفت: پس همانا من خدا و فرشتگانش را گواه می گیرم که شما دو نفر مرا خشمگین کردید و خشنودم نکردید، و اگر پیامبر(ص) را ببینم از شما بدو شکایت می برم. در اینجا ابوبکر سخنانی گفت ولی فاطمه سخنانش را خطاب بدو ادامه داد که: به خدا سوگند پس از هر نمازی که می خوانم تو را نفرین می کنم.
خشم و ناراحتی فاطمه از این نظر اهمیت دارد که نه تنها شیعه بلکه خود اهل سنت از پیامبر(ص) روایت کردهاند که: فاطمه پاره تن من است و کسی که او را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است. علاوه بر این، غاصبان فدک در اینجا با دردسر دیگری نیز مواجهند که آن نیز تکذیب مدعای فاطمه است. تکذیب این ادعا از این جهت برای تکذیب کنندگان مشکل ساز است که قرآن طبق نص آیه تطهیر، فاطمه را از هرگونه پلیدی مبرّا میداند.
مرگ پدر، مظلوم شدن شوهر، از دست رفتن حق، و بالاتر از همه، دگرگونیهائی که پس از رسول خدا -به فاصلهای اندک- در سنت مسلمانی پدید گردید، روح و سپس جسم دختر پیغمبر را سخت آزرده ساخت. چنانکه تاریخ نشان میدهد، او پیش از مرگ پدرش بیماری جسمی نداشته است. بیماری وی پس از این حادثهها آغاز شد.
بنا بر روایت ابوبصیر از امام صادق(ع) بر اثر ضربت غلاف شمشیر قنفذ (غلام عمر) که به دستور ارباب خود این کار را کرد، محسن سقط شد و حضرت فاطمه(س) به شدت بیمار گردید و همین امر به شهادت ایشان انجامید. همچنین در روایات شیعه و اهل سنت از تهدید عمر به آتش زدن خانه و به آتش کشیدن درِ خانه، فشار دادن فاطمه(س) بین در و دیوار و کوبیدن در به حضرت، شکستن پهلوی حضرت(س) و لگد زدن به شکم فاطمه(س) یاد شده که هر یک ممکن است در به شهادت رساندن حضرت(س) مؤثر بوده باشد.
سخنان فاطمه در بستر بیماری
هنگامی که حضرت زهرا(س) در بستر بیماری بود عدهای از زنان به عیادت وی آمدند و از او پرسیدند: دختر پیغمبر چگونه ای؟ با بیماری چه میکنی؟ وی در پاسخ به این پرسش به تفصیل سخن میگوید:
- بخدا دنیای شما را دوست نمیدارم و از مردان شما بیزارم! درون و برونشان را آزمودم و از آنچه کردند ناخشنودم! چون تیغ زنگار خورده نابرّا، وگاه پیش روی واپسگرا، و خداوندان اندیشهای تیره و نارسایند. خشم خدا را به خود خریدند و در آتش دوزخ جاویدند.
- ناچار کار را بدانها واگذار، و ننگ عدالت کشی را بر ایشان بار کردم نفرین بر این مکاران و دور بُوَند از رحمت حق این ستمکاران.
- وای بر آنان. چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار یابد؟ و خلافت بر پایههای نبوت استوار ماند؟ آنجا که فرود آمد نگاه جبرئیل امین است. و بر عهده علی که عالم به امور دنیا و دین است. به یقین کاری که کردند خسرانی مبین است. بخدا علی را نپسندیدند چون سوزش تیغ او را چشیدند و پایداری او را دیدند. دیدند که چگونه بر آنان میتازد و با دشمنان خدا نمیسازد.
- بخدا سوگند، اگر پای در میان مینهادند، و علی را بر کاری که پیغمبر به عهده او نهاد میگذاردند، آسان آسان ایشان را به راه راست میبرد. و حق هر یک را بدو میسپرد، چنانکه کسی زیانی نبیند و هر کس میوه آنچه کشته است بچیند. تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سیر، و زبونان در پناه صولت او دلیر میگشتند. اگر چنین میکردند درهای رحمت از زمین و آسمان بروی آنان میگشود.اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردند آنان را عذاب خواهد فرمود. بیایید!و بشنوید!:
- شگفتا!روزگار چه بوالعجبها در پس پرده دارد و چه بازیچهها یکی از پس دیگری برون میآرد. راستی مردان شما چرا چنین کردند؟ و چه عذری آوردند؟ دوست نمایانی غدار. در حق دوستان ستمکار و سرانجام به کیفر ستمکاری خویش گرفتار. سر را گذاشته به دم چسبیدند. پی عامی رفتند و از عالم نپرسیدند. نفرین بر مردمی نادان که تبهکارند. و تبه کاری خود را نیکوکاری میپندارند.
- وای بر آنان. آیا آنکه مردم را به راه راست میخواند، سزاوار پیروی است، یا آنکه خود راه را نمیداند؟ در این باره چگونه داوری میکنید؟
- بخدایتان سوگند، آنچه نباید بکنند کردند. نواها ساز و فتنهها آغاز شد. حال، لَختی بپایند! تا به خود آیند، و ببینند چه آشوبی خیزد و چه خونها بریزد! شهد زندگی در کامها شرنگ و جهان پهناور بر همگان تنگ گردد. آن روز زیانکاران را باد در دست است و آیندگان به گناه رفتگان گرفتار و پای بست.
- اکنون آماده باشید!که گرد بلا انگیخته شد و تیغ خشم خدا از نیام انتقام آهیخته. شما را نگذارد تا دمار از روزگارتان بر آرد، آنگاه دریغ سودی ندارد. جمع شما را بپراکند و بیخ و بنتان را بر کند. دریغا که دیده حقیقت بین ندارید. بر ما هم تاوانی نیست که داشتن حق را ناخوش میدارید.
منابع شیعیان و سنیان اتفاق دارند که فاطمه(س) در سال ۱۱ق. درگذشت. اما در مورد ماه و روز درگذشت وی اختلاف نظر است. در این باره برخی گفتهاند فاطمه(س) پس از پدرش ۲۴ روز زیست و برخی تا ۸ ماه را ذکر کردهاند. مشهور میان شیعیان این است که وی حدود ۳ ماه پس از پدرش زیسته است که با توجه به رحلت پیامبر(ص)در ۲۸ صفر، این تاریخ منطبق با ۳ جمادی الثانی است.
با توجه به اختلاف نوشتهها درباره تاریخ ولادت فاطمه(س )، طبعاً درباره مدت عمر وی نیز دیدگاهها مختلف است، این مدت را از ۱۸ تا ۳۵ سال دانستهاند. اگر تاریخ ولادت وی جمادی الثانی سال ۵ بعثت پیامبر(ص) بوده باشد و شهادتش ۱۱ هجری باشد، فاصله میان این دو تاریخ ۱۸ سال و اندی خواهد بود که در دو روایت معتبر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده است.
علمای شیعه متفقند که پیکر دختر پیغمبر را شبانه به خاک سپردند. در تاریخ یعقوبی آمده است که فاطمه شبانه دفن شد و هیچکس جز سلمان و ابوذر و به قولی عمار حاضر نبود. در امالی طوسی روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که در مقابل پیشنهاد عمویش عباس بن عبدالمطلب برای برگزاری مراسم تشییع باشکوهی برای فاطمه(س )، پاسخ میگوید که خود فاطمه به من وصیت نموده است که مراسم تدفینش مخفیانه باشد.
ابن سعد (از علمای اهل سنت) نیز روایتهایی آورده است که فاطمه(س) را شبانه دفن کردند و علی(ع) او را به خاک سپرد. بلاذری نیز در دو روایت خود همین را نوشته است. بخاری نیز چنین مینویسد: «شوهرش شبانه او را به خاک سپرد و رخصت نداد تا ابوبکر بر جنازه او حاضر شود».
چون فاطمه(س) درگذشت امیرالمؤمنین او را پنهان به خاک سپرد و آثار قبر او را از میان برد. سپس رو به مزار پیغمبر کرد و گفت:
ای پیغمبر خدا از من و از دخترت که بدیدن تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است، بر تو درود باد! خدا چنین خواست که او زودتر از دیگران به تو بپیوندد. پس از او شکیبائی من به پایان رسیده و خویشتن داری من از دست رفته. اما آنچنان که در جدائی تو صبر را پیشه کردم، در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره ندارم که شکیبائی بر مصیبت سنت است. ای پیغمبر خدا! تو بر روی سینه من جان دادی! تو را به دست خود در دل خاک سپردم! قرآن خبر داده است که پایان زندگی همه بازگشت به سوی خداست.اکنون امانت به صاحبش رسید، زهرا از دست من رفت و نزد تو آرمید.ای پیغمبر خدا! پس از او آسمان و زمین زشت مینماید، و هیچگاهاندوه دلم نمیگشاید. چشمانم بیخواب، و دل از سوز غم کباب است، تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند.مرگ زهرا ضربتی بود که دل را خسته و غصهام را پیوسته گردانید. و چه زود جمع ما را به پریشانی کشانید. شکایت خود را به خدا میبرم و دخترت را به تو میسپارم! خواهد گفت که امتت پس از تو با وی چه ستمها کردند. آنچه خواهی از او بجو و هر چه خواهی بدو بگو! تا سرّ دل بر تو گشاید، و خونی که خورده است بیرون آید و خدا که بهترین داور است میان او و ستمکاران داوری نماید.سلامی که به تو میدهم بدرود است نه از ملالت، و از روی شوق است، نه کسالت. اگر میروم نه ملول و خسته جانم و اگر میمانم نه به وعده خدا بد گمانم. و چون شکیبایان را وعده داده است در انتظار پاداش او میمانم که هر چه هست از اوست و شکیبائی نیکوست.اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود برای همیشه در کنار قبرت میماندم و در این مصیبت بزرگ، چون فرزند مرده جوی اشک از دیدگانم میراندم.خدا گواهست که دخترت پنهانی به خاک میرود. هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبانها نرفته، حق او را بردند و میراث او را خوردند. درد دل را با تو در میان میگذارم و دل را به یاد تو خوش میدارم که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه.