فتح مکه از مهمترین حوادث تاریخ صدر اسلام، در سال هشتم هجری، که
نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار میرود. این فتح بزرگ که ریشههای آن را
باید در صلح حدیبیه جستجو نمود، بیست و دو ماه بعد از آن صلح اتفاق افتاد. تعداد مسلمانان حاضر در این غزوه ده هزار نفر بود. سران مشرکان قریش از جمله ابوسفیان قبل از ورود مسلمانان به شهر مکه، اسلام آوردند. پیامبر با ندای الیوم یوم المرحمه
(امروز، روز مرحمت و گذشت است) فرمان عفو عموی صادر نمودند اما این عفو
شامل حال چند نفر از مشرکان نمیشد و خون آنان هدر اعلام شدهبود.
پس از شش سال کشمکش بین مسلمانان مدینه و مشرکان مکه و وقوع سه جنگ بزرگ به نامهای بدر، احد و خندق سرانجام در سال ششم بین مسلمانان و مشرکان قریش قرارداد صلحی نوشته شد، این جریان به صلح حدیبیه معروف شد. یکی از مُفاد این صلحنامه چنین بود که ده سال میان طرفین صلح برقرار گردد تا مردم در امنیت و آرامش زندگی کنند
قریشیان، در کمتر از دوسال بند اول صلحنامه را نقض کردند، زیرا قبیله بنیخزاعه با مسلمانان و قبیله بنیبکر با قریش همپیمان شدند، اما در نبردی که در سال هشتم میان این دو قبیله رخداد، مردانی از قریش به نفع بنیبکر، افرادی از بنیخزاعه را کشتند. این به معنای نقض صلح حدیبیه بود و با اینکه ابوسفیان شخصآ برای عذرخواهی به مدینه رفت، عذرش پذیرفته نشد و در اندک مدتی، پیامبر با سپاهی انبوه، که در زمان صلح و گسترش اسلام گردآمده بودند، عازم فتح مکه شد.
پیامبر به صورت با سپاه به سوی مکه حرکت کرد. یکی از مسلمانان مهاجر، به نام خاطب بن ابی بلتعه پیش از حرکت سپاه اسلام، خبر حرکت آنان را به واسطه زنی به نام "ساره" برای قریش ارسال کرد،ولی پیامبر(ص) از جاسوسی آن دو با خبر گردید و حضرت علی(ع)، زبیر و مقداد را مأموریت داد که به هر صورت ممکن، آن زن جاسوس را بیابند و وی را دستگیر کنند. آنان، زن جاسوس را در میان راه مدینه و مکه، در مکانی به نام "روضه خاخ" و به قولی در "خلیقه" یافته و وی را دستگیر کرده و به نزد پیامبر(ص) آوردند.
پیامبر(ص)، مراقبت و مواظبت زیادی به عمل آورد که قریش از حرکت سپاه اسلام آگاه نگردد، بدین جهت تا رسیدن به "مرّالظّهران" که در چند کیلو متری مکه است، اهالی مکه و جاسوسان و نفوذیهای آنان هیچ خبری از حرکت جهادی سپاه اسلام نداشتند.
پیامبر(ص) در دهم ماه رمضان، در رأس یک سپاه بزرگ ده هزار نفری از مسلمانان اعم از مهاجرین، انصار و قبایل و طوایف اطراف مدینه به سوی مکه حرکت کرد. برخی از مورخان و سیره نگاران، تاریخ فتح مکه را در روز سیزدهم رمضان ذکر کردهاند،[۹] ولی اکثر علمای شیعه و اهل سنت، روز بیستم رمضان را روز فتح مکه میدانند.
پیش از فتح مکه، عباس عموی پیامبر(ص)، وارد خیمۀ پیامبر(ص) شد. «ابوسفیان»، «حکیم بن حزام» و «بدیل بن ورقاء» را با خود آورده بود. به پیامبر(ص) گفت: من آنها را پناه دادهام و میخواهند به حضور شما برسند. پیامبر(ص)آنها را به حضور پذیرفت. آنها تمام شب را در خیمۀ پیامبر(ص) بودند. پیامبر(ص)از آنها اخباری پرسید و به اسلام دعوتشان کرد و فرمود: بگویید: «لا اله الا الله» و گواهی دهید که من رسول خدا هستم. آن دو نفر شهادتین گفتند، اما ابوسفیان «لا اله الا الله» را گفت: و پس از این که گواهی رسالت پیامبر(ص) را بر زبان آورد گفت:ای محمد! در دل من از این بابت ناراحتی است، باشد برای بعد. پیامبر(ص) به عباس فرمود: من آنها را امان دادم و فعلاً آنها را به خیمۀ خودت ببر.
در روز فتح مکه، هزار نفر از سپاهیان زره پوشیده که با پیامبر(ص)حرکت میکردند وارد شهر مکه شدند. همین که «سعد بن عباده» با پرچم رسول خدا(ص)از برابر «ابوسفیان» گذشت فریاد کشید:ای ابوسفیان! امروز روز خون ریختن است و خدا قریش را خوار و ذلیل میکند. وقتی رسول خدا به ابوسفیان رسید، ابوسفیان گفت: آیا شما دستور دادهاید که خویشاوندانت را بکشند؟ تو را در مورد قوم خودت به خدا سوگند دهم و تو نیکوکارتر و با پیوندترین مردمی. پیامبر(ص) فرمود: امروز روز رحمت و مهربانی است. امروز روزی است که خداوند قریش را با ایمان عزیز و گرامی خواهد داشت.
شعار مسلمانان روز فتح مکه:«نحن عباداللَّه حقا حقا»؛ ما بندگان شایسته آفریدگاریم حقیقتاً.
رسول خدا پس از فتح مکه بر سردر کعبه ایستاد و عفو عمومی اعلام کرد. او رو به اشراف قریش کرده، فرمود: حال چه میگویید؟ گفتند: خیر و نیکی، تو برادر و برادرزادۀ ما هستی که اکنون به قدرت رسیدهای. رسول خدا فرمود: اما من همان را میگویم که برادرم یوسف به برادرانش گفت: امروز بر شما ملامتی نیست. خدا شما را بیامرزد که ارحم الراحمین است.
فرازی از سخنرانی پیامبر
«هر خون و مالی که بر عهده داشتید و همۀ افتخارات واهی جاهلی زیر پا نهاده شده و از میان رفته است. خداوند تکبر جاهلیت و افتخار به پدران را از بین برد. مسلمان برادر مسلمان است و همۀ مسلمانان برادرند. همۀ شما از خاک هستید و گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین شماست. دور آنها مساوی نزدیک آنان است. نیرومند و ناتوان آنان در جنگ به طور یکسان غنیمت میبرند. شرکت در جناح چپ یا راست جبهه، یعنی میسره و میمنه، در میزان برداشت غنایم تفاوت نمیآورد. خون مسلمانان محترم است و باید محفوظ بماند. باید مسلمانان در مقابل دشمن متحد و هماهنگ باشند. هیچ مسلمانی را در برابر کافر نباید کشت و هیچ صاحب پیمانی در زمان پیمان نباید کشته شود.»
پیامبر(ص) پس از فتح مکه اقدام به شکستن بتها نمود، به پیشنهاد پیامبر(ص)، علی(ع) روی شانههای ایشان رفت و بتها را یکی پس از دیگری به زمین انداخت. پس از شکستن بتها آیه
«قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»
نازل شد.
ماجرای بالا رفتن علی(ع)بر شانههای رسول خدا را بسیاری از بزرگان اهل سنت در کتابهای خود روایت کرده اند از جمله: احمد بن حنبل، ابو یعلی موصلی، ابو بکر خطیب در تاریخ بغداد، محمد بن صباغ زعفرانی در «الفضائل»، حافظ ابو بکر بیهقی، قاضی ابو عمر و عثمان بن احمد در کتابهای خودشان، ثعلبی در تفسیرش، ابن مردویه در «المناقب»، ابن منده در کتاب «المعرفة»، طبری در «الخصائص»، خطیب خوارزمی در «الاربعین» و ابو احمد جرجانی در «التاریخ» روایت کردهاند.
همچنین «ابو عبد اللَّه جعل» و «ابو القاسم حسکانی» و «ابو الحسن شاذان» کتابهائی در اثبات این قضیه تألیف نمودهاند.
ابوسفیان و دیگر کسانی که رحمت پیامبر(ص) شامل حالشان شده بود به باند طلقا معروف شدند، این لقب برگفته از فرمایش پیامبر(ص) که فرمود:
ما ترون أنی فاعل فیکم؟ قالوا: خیرا، أخ کریم و ابن أخ کریم، قال: اذهبوا فأنتم الطلقاء
در جای دیگر از قول پیامبر(ص) آمده: «الطلقاء من قریش و العتقاء من ثقیف، بعضهم أولیاء بعض فی الدنیا و الآخرةا
مردم به این لقب به عنوان ضعف نگاه میکردند و آنرا نوعی بدنامی میدانستند. گاهی دیده میشود بعضی از صحابه به عنوان طلقا از آنان یاد میشود. عمر باند طلقاء و فرزندان آنان را شایسته خلافت نمیدانست و این مطلب را به اهل شورا گوشزد کرد.
پیامبر(ص) پس از آنکه فرمان عفو عمومی صادر کرد عدهای را از این امر استثنا کرده و فرمان داد ایشان را هر کجا دیدید بکشید، اگر چه در زیر پردههای کعبه باشد.
مردان
عکرمه بن ابی جهل: وی قبل از ورود مسلمانان گریخت، اما همسرش که قبلا مسلمان شده بود، خدمت پیامبر(ص) رسیده و برای وی امان گرفت.
صفوان بن امیه:به جده گریخت اما پس از آنکه عمیر بن وهب جهمی برای او امان گرفت نزد پیامبر باز گشت. وی از پیامبر دو ماه مهلت خواست تا اسلام بیاورد، پیامبر(ص) به او چهار ماه مهلت داد، سر انجام پس از مدتی اسلام آورد.
عبدالله بن ابی سرح: وی که برادر رضاعی عثمان بود، پس از مسلمان شدن مرتد شده بود. عثمان برایش امان گرفت.
عبدالله بن خطل: مسلمانی را کشت و مرتد شد. وی پس از فتح مکه به دست مسلمانان کشته شد.
حویرث بن نقیذ: وی در مکه بر علیه پیامبر(ص) شعر میسرود و پس از فتح مکه نیز به شرایط عفو عمومی اعتنا نکرده و به بیرون از خانه آمد، حضرت علی(ع) وی را به قتل رساند. او در مکه پیغمبر را آزار میداد و اشعار در هجو پیامبر(ص) میسرود هنگام فتح مکه از خانه خود گریخت که در بین راه کشته شد.
مقیس بن صباته یا ضبابه: وی یکی از مسلمانان را کشته، فرار کرد و مرتد شد. نمیله بن عبدالله کنانی وی را کشت.
اسلم بن زبعری: به نجران گریخت ولی پس از چندی اسلام آورده و امان گرفت.
وحشی بن حرب: وی قاتل حمزه بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص) بود، پس از چندی خدمت پیامبر(ص) رسید و امان گرفت.
زنان
هند دختر عتبه: مادر معاویه
ساره کنیز عمرو بن عبدالمطلب: وی پیش از حرکت سپاه اسلام برای مشرکان جاسوس کرده بود. برای وی امان گرفتند، وی در زمان خلافت عمر در گذشت.
دو کنیز عبدالله بن خطل: نام آنان قریبه و فرتنا بود.این دو کنیز آوازه خوان بودند و پیامبر(ص) را با ترانههای خود هجو میکردند، یکی از آنان اسلام آورد ولی دیگری کشته شد.
در این روز از مسلمانان مگر دو نفر به نامهای کرز بن جابرالفهری و خنیس بن خالد اشعری یا خالد اشعری که راه را گم کرده بودند، کسی کشته نشد. این دو نفر از مسیر دیگری رفته و در بین راه به دست مشرکین افتاده و به قتل رسیدند.
مکه به تصرف مسلمانان درآمد و مشرکان قریش برای همیشه شکست خوردند، همچنین زمینه برای چیدن نظام کفر در حنین و طائف و تمامی عالم فراهم گردید.
با فتح مکه بزرگترین قوای نظامی در شبهجزیره شکل گرفت که هیچ یک از قبایل یا نیروهای متحد قبیلهای توانایی رویارویی با آن را نداشت
این فتح، آثار بزرگ دینی و سیاسی و اجتماعی، برای مکه در برداشت از جمله میتوان آثار فوق را مشاهده نمود.
با فتح مکه، وعدة خدا مبنی بر تمکین و قدرتیابی مسلمانان، تحقق پیدا کرد.
علی بن ابیطالب (به عربی: علی بن أبی طالب؛ ۱۳ رجب ۳۰ عامالفیل – ۲۱ رمضان ۴۰ هجری) امام اول تمامی شاخههای مذهب شیعه، خلیفهٔ چهارم از خلفای راشدین اهل سنت، و پسرعمو و داماد محمد، پیامبر اسلام، است. او فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، همسر فاطمهٔ زهرا، و پدر حسن، حسین، و زینب است. وی از سال ۳۵ تا ۴۰ هجری کمتر از پنج سال به عنوان خلیفه بر خلافت اسلامی جز شام حکومت کرد. او در میان طیف وسیعی از مسلمانان از جایگاه برجستهای برخوردار است به دلیل آنکه اهل سنت او را جزء خلفای راشدین و از صحابهٔ نزدیک پیامبر اسلام میدانند و تمامی شاخههای مذهب شیعه او را امام میدانند.
در کودکی به دلیل بدهکارشدن پدرش، محمد سرپرستی او را بر عهده گرفت. پس از دعوت محمد، علی در سن حدوداً ۹ تا ۱۱ سالگی از اولین ایمانآوردندگان به اسلام گشت؛ دعوت او را در یوم الدار قبول کرد و محمد او را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید. گفته میشود در شب لیلة المبیت به هجرت محمد کمک کرد و محمد پس از مهاجرت به مدینه و ایجاد پیمان برادری بین مسلمانان، او را به عنوان برادر خویش انتخاب کرد او در مدینه در اغلب جنگها پرچمدار سپاه اسلام بود و به دلاوری مشهور گشت.
مسئلهٔ حق وی در خلافت پس از محمد منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد. محمد در بازگشت از حجةالوداع در غدیر خم جملهٔ «هر که من ولی او هستم، این علی ولی او است» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت و خلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر میکنند. پس از مرگ محمد، زمانی که علی مشغول کفن و دفن وی بود، جمعی از مسلمانان در سقیفهٔ بنیساعده گرد هم آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر دربارهٔ انتخاب جانشین او، سرانجام با ابوبکر به عنوان خلیفه بیعت کردند. علی بن ابیطالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد. علی در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگها شرکت نکرد و جز در مورد انتخاب خلیفهٔ سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سهگانه میخواستند، در امور دینی، قضایی، و سیاسی به آنها مشورت میداد.
پس از کشتهشدن عثمان، او به عنوان چهارمین خلیفهٔ مسلمانان برگزیده شد. دوران خلافت وی با جنگهای داخلی میان مسلمانان و شورشهایی نظیر شورش ایرانیان همزمان بود. علی با دو نیروی مخالف مجزا مواجه شد: گروهی به رهبری عایشه، طلحه، و زبیر در مکه که خواهان برگزاری شورا برای تعیین خلافت بودند و گروهی دیگر به رهبری معاویه در شام که انتقام خون عثمان را خواستار بودند. چهار ماه پس از خلافت، علی در جمل گروه اول را شکست داد اما سرانجام جنگ صفین با معاویه بینتیجه بود و به حکمیت بر ضد علی تمام شد. سپس در سال ۳۸ هجری با خوارج که از قبول حکمیت توسط علی ناراضی بودند، در نهروان جنگید و آنان را شکست داد. او سرانجام در مسجد کوفه به ضرب شمشیر یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی کشته شد، در خارج شهر کوفه دفن شد، و بعدها حرم او و شهر نجف پیرامون مدفن او ساخته شدند.
علیرغم تأثیر اختلافهای مذهبی در تاریخنگاری مسلمانان، منابع توافق دارند که علی شخصیتی عمیقاً مذهبی و سرسپرده به اسلام و حکومت عادلانه مطابق با قرآن و سنت بود. وی سختگیرانه وظایف مذهبی را مراعات میکرد و از متاع دنیوی دوری میجست. برخی نویسندگان وی را فاقد مهارت و انعطافپذیری سیاسی میدانند. به نوشتهٔ ویلفرد مادلونگ خودداری او از مشارکت در بازی جدید فریبکاری سیاسی و فرصتطلبی هوشمندانه که در زمان خلافت وی در دولت اسلامی ریشه دوانده بود، هرچند وی را از کامیابی در زندگی محروم ساخت، اما سبب شد در نظر ستایشگرانش به عنوان نمونهای از تقوای اسلام نخستین و فاسدنشده و همچنین فتوت عربی پیش از اسلام جلوهگر شود. تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخشهایی از فرهنگ عمومی اسلامی شدهاست و نویسندگان عربزبان به فصاحت بینظیر خطبهها و سخنان علی اشاره کردهاند. چندین کتاب به احادیث، خطبهها، و دعاهای روایتشده از وی اختصاص یافتهاست که معروفترین آن نهج البلاغه میباشد. همچنین اشعار و نوشتههای متعدد به زبانهای مختلف در مدح و بیان جایگاه علی بخشی از ادبیات و فرهنگ دینی ملل مسلمان را تشکیل میدهد.