پس از فوت پیامبر(ص)، ابوبکر با به دست گرفتن قدرت دستور تصرف میراث وی را صادر کرد و چون فاطمه دختر پیامبر(ص) ادعا کرد که من دختر پیامبرم و مثل هر کسی که از پدر خویش ارث میبرد من نیز از پدرم ارث میبرم، ابوبکر گفت: «من از پیامبر(ص) شنیدهام که: ما پیامبران ارث نمیگذاریم و آنچه از خود باقی میگذاریم صدقه است.»
فاطمه از شنیدن این جمله در بهت و شگفتی فرورفت که چطور پیامبر(ص) چنین سخنی گفته است و من که وارث اویم خبر ندارم یا علی که نزدیکتر از همه شما بدو بوده است از آن خبر ندارد! این بود که فاطمه به شدت در مقابل خلیفه ایستادگی کرد به طوری که در مسجد پیامبر در اجتماع مهاجران و انصار به ایراد خطبه (خطبه فدکیه) پرداخت و با توجه به آیات قرآنی ارث، ابوبکر را محکوم کرد.
به تصریح علمای شیعه و برخی از علمای بزرگ اهل سنت، پیامبر(ص) در زمان حیات خود، با نزول آیه «وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ» (ترجمه: و حق خویشاوند را به او بده)[اسراء–۲۶] فدک را به فاطمه داده بود.
بنابر نقل صحیح بخاری پس از اینکه ابوبکر به فاطمه(س) گفت که پیامبر(ص) گفته است که ما پیامبران ارث نمیگذاریم و آنچه از ما باقی میماند صدقه است، فاطمه خشمگین شد و از ابوبکر رویگردان شد و تا هنگام مرگ فاطمه نیز این رویگردانی ادامه داشت.
ابن قتیبه می نویسد: پس از اینکه فاطمه از آنها خشمگین شد، عمر و ابوبکر برای خشنود کردن وی به در خانه آمدند و اذن ورود خواستند اما فاطمه بدانها اذن نداد. از این رو آنها پیش امام علی(ع) رفتند و از او کمک خواستند و حضرت آنها را به خانه نزد فاطمه برد؛ اما فاطمه روی خود را به دیوار کرد و سلام آن دو را بی پاسخ گذاشت. ابوبکر سخنانی گفت و پس از آن فاطمه(س) از آنها پرسید: آیا اگر حدیثی از پیامبر(ص) را به شما بگویم آن را می دانید و بدان عمل می کنید؟ گفتند: بله. فاطمه فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم آیا شنیدید که رسول خدا می گوید: خشنودی فاطمه خشنودی من است، و خشم فاطمه خشم من است، پس هرکس فاطمه دخترم را دوست بدارد مرا دوست داشته است، و هرکس فاطمه را خشنود کند مرا خشنود کرده است، و هرکس فاطمه را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است؟ گفتند: بله این را از رسول خدا(ص) شنیدیم. فاطمه گفت: پس همانا من خدا و فرشتگانش را گواه می گیرم که شما دو نفر مرا خشمگین کردید و خشنودم نکردید، و اگر پیامبر(ص) را ببینم از شما بدو شکایت می برم. در اینجا ابوبکر سخنانی گفت ولی فاطمه سخنانش را خطاب بدو ادامه داد که: به خدا سوگند پس از هر نمازی که می خوانم تو را نفرین می کنم.
خشم و ناراحتی فاطمه از این نظر اهمیت دارد که نه تنها شیعه بلکه خود اهل سنت از پیامبر(ص) روایت کردهاند که: فاطمه پاره تن من است و کسی که او را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است. علاوه بر این، غاصبان فدک در اینجا با دردسر دیگری نیز مواجهند که آن نیز تکذیب مدعای فاطمه است. تکذیب این ادعا از این جهت برای تکذیب کنندگان مشکل ساز است که قرآن طبق نص آیه تطهیر، فاطمه را از هرگونه پلیدی مبرّا میداند.
سید محمدباقر صدر در کتاب فدک فی التاریخ طرح مسأله فدک از سوی فاطمه (س) را یک حرکت سیاسی میداند، و معتقد است فدک رمز و سمبل یک هدف بزرگ و انقلابی همه جانبه علیه حاکمیت وقت است. حاکمیتی که اساس آن در سقیفه، توسط حزب سه نفری: ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح پی ریزی شده بود بنا به تحلیل صدر: حضرت زهرا(س) مبارزه خود را با حاکمیت در شش مرحله تجلی داده است:
- فرستادن نماینده پیش ابوبکر جهت مطالبه میراث (اعم از فدک و غیر آن )، و طرح فدک به عنوان ارث، قبل از طرح آن به عنوان نحله و بخشش.
- دخالت مستقیم و مذاکره تند با ابوبکر.
- ایراد خطابه معروف در مسجد النبی (ص) در روز دهم رحلت پیامبر(ص).
- ایراد خطابه قاطع برای زنان مهاجر و انصار در بستر بیماری.
- مذاکره کوتاه و غضب آلود با ابوبکر و عمر هنگامی که آنان به قصد عذرخواهی نزد آن حضرت آمده بودند، و اعلان مراتب غضب و ناراحتی خود از آنان.
- وصیت معروف آن حضرت مبنی بر عدم رضایت نسبت به شرکت و حضور مخالفان ایشان در مراسم تشییع و تدفین خود.
علت پیشقدم شدن فاطمه
- یکی جنبههای عاطفی قضیه، زیرا آن حضرت به دلیل دختر پیامبر بودن قدرت بیشتری نسبت به تحریک عواطف مردم و تجسم خاطرات دوران پیامبر(ص) داشت؛
- و دیگری جنبه سیاسی آن، زیرا اگر حضرت علی(ع) شروع کننده مبارزه بود، احتمال جنگ داخلی و شق عصای مسلمین و شروع مبارزه مسلحانه با حاکمیت وقت بسیار قوی بود."
دکتر شهیدی در تحلیل خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) می نویسد:
نویسنده اعلام النساء از علی بن مهنأ علوی نقل می کند که: وجه اینکه ابوبکر و عمر، فدک را از فاطمه گرفتند این بود که علی(ع) از درآمد آن تقویت نشود که بتواند در خلافت نزاع کند.
سید محمد باقر صدر در کتاب فدک فی التاریخ معتقد است: "شروع قیام توسط حضرت زهرا(س) دارای دو عنصر مهم و مثبت بود:
به نظر میرسد علت این که حضرت علی(ع) پس از رسیدن به خلافت و قدرت، فدک را تعقیب نکرد، همین است که فدک سمبل مبارزه و دادن قدرت به دست اهلش بوده و بعد از رسیدن قدرت به اهلش دیگر نیازی به مبارزه بدان منظور نیست.